پاکستان و سناریو های محتمل
محمد امین وکیلی محمد امین وکیلی

در انتخابات ریاست جمهوری سال 2002  پاکستان استخبارات ارتش از شاخه‌ی مسلم‌لیک (قاعد اعظم) حمایت کردند و در نهایت مشرف برنده اعلام گردید. با کمک عوامل آی.‌اس.‌آی مجموعه‌ای از احزاب مذهبی در قالب ائتلاف مجلس «متحده عمل» به عنوان قدرت سوم مطرح شدند. مجموعه‌ی «مجلس متحده عمل از حامیان و طرفدارن سرسخت طالبان به شمار می روند. دولت ائتلافی پرویز مشرف در کشاکش خواسته های افراطی مجلس متحده عمل و فشار غرب در برخورد با دهشت افگنی کار عملی انجام نداده است. حکومت نظامیان به تلاش های سه جانبه بین افغانستان، ایالات متحده امریکا و پاکستان نیز متحد نبوده است. امضای معاهده صلح با طالبان آنسوی مرز " وزیرستان " نه تنها برتردید های دولت افغانستان افزوده بلکه اعتماد غرب را نیز کاهش داده است.

گفته ها ازین حکایت دارد که در این توافق حمله به نیروهای افغان و ائتلاف بین المللی مجاز شمرده شده است. ابتدای سال 1385 با قتل سه انجینر هندی که در پروژه های سرک سازی و مخابرات در افغانستان فعالیت داشتند انگشت اتهامات به سوی سازمان استخبارات پاکستان نشانه رفت. با وجود اینکه نعیم خان قونسل مطبوعاتی سفارت پاکستان در کابل اتهامات وارده را رد نمود اما در بین تحلیل گران اجماع نظر وجود داشت که در پس این خشونت ها دست آی، اس، آی پیداست.

 

افکارعمومی جهان به این نکته پی برده است که عوامل نا امنی جنوب افغانستان از ایالت های سرحد و بلوچستان پاکستان نشات می گیرد. مشرف از نارسایی های داخلی این کشور برای غرب تصویری ساخته که گویا تنها گزینه نجات این کشور است. مشرف تلاش دارد برای انتخابات اکتبر 2007 جایگاه لرزان خویش را با تشکیل ائتلاف جدید تثبیت نماید. در صورتی که برنامه‌های مورد نظرش به تحقق نرسد امکان دارد بار دیگر به نیروهای افراط گرا رو آورده و با آنها ائتلاف کند. در این نوشتار تلاش می شود، با توجه به سیاست های اعمال شده مشرف در سال گذشته، روند سیاست پاکستان درقبال افغانستان در سال 1386 با استفاده از دو سناریو بررسی شود.

 

سیاست های نظامیان در پاکستان:

 

پاکستان پس از استقلال به عنوان یک کشور اسلامی تلاش نمود تا با استفاده از تفکر اسلامی (به مثابه فاکتور هویت ملی ) به استراتیژی واگرایی در منطقه و همسوی با قدرت های فرا منطقه ای پیش برود. ساختار های شکننده قومی این کشور باعث شد دین یگانه عامل هویت ملی برای انسجام و همگرایی ملی قرار گیرد. زمامداران پاکستانی با اتکا به استراتیژی باز دارندگی با هند از شعار احیای وحدت اسلامی و داعیه رهبری جهان اسلام  دست بردار نیست.

 

 استفان کوهن[1] نویسنده کتاب "ایده پاکستان" براین باور است که: پاکستان از بدو تاسیس نیز ثبات لازم را نداشت دیدگاه محمد علی جناح مبنی بر یک پاکستان لیبرال فاقد ریشه بود. شاید به این خاطر که وی خیلی دیر به این ایده رسید و این ایده رقبای قدرتمند دیگری نیز در میان اسلام گرایان و نیز گروه های مختلف نژادی – زبانی داشت. مبانی شکل گیری این کشور پس از تاسیسش برای مردمان ساکن این قلمرو قابل اجماع نبود به عقیده کوهن، این ایده بوسیله ارتش این کشور تحمیل گردید. زبان اردو زبانی نیست که در هر چهار ایالت این کشور بدان تکلم کنند و این تحمیل به مرو زمان مستعجل بودنش را بیشتر نشان داده است.

 

 کودتای ایوب خان و بعد ضیاالحق در پنجم جنوری 1977 تاثیرات عمیق فرهنگی سیاسی اجتماعی را ایجاد نموده است که تا دروان مشرف نیز تداوم یافته است. برخی از کارشناسان مسایل این کشور، کلیشه پاکستان را با سه الف مشخص نموده اند که الف اول: ارتش الف دوم: الله و الف سوم: امریکا که در دوران مشرف به درستی با هم جمع شده اند. مسلم لیک شاخه نوازشریف و حزب مردم از عمده ترین احزاب پاکستان به شمار می روند در انتخابات سال 2002 به شدت تضعیف شدند. رهبران هردو حزب عمده در خارج تبعید شدند. ارتش و سازمان آی، اس، آی ائتلاف موسوم به مجلس متحده عمل را که متشکل از شش حزب مذهبی پاکستان بود در ساختار قدرت سهیم نمود.

 

 

رقابت با هند:

 

زمامدران پاکستانی از بدو پیدایش از جانب هند ترس و هراس داشته اند. به باور کارشناسان، یکی از دلایلی که پاکستان در امور داخلی افغانستان مداخله دارد ترس از روابط نزدیک و همگرایی افغانستان و هند است. تجربیات ناکام پاکستان در مقابل هند باعث شده از نزدیک شدن هند با هر کشور دیگری احساس خطر کند. پاکستان با هند از گذشته برسر سه مساله اساسی اختلاف و یا تنش داشته است.

1.                       مساله کشمیر که منجر به در گیری های بین دوکشور شده است.

2.                       ترس از قطع نمودن سرچشمه های آب پنجاب که از هند سرازیر می گردد.

3.                       ترس از تجزیه پاکستان که تجربیات جدایی بنگله دیش با عث شکست سخت ارتش پاکستان شد.

 پس از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان فرصتی برای پاکستان فراهم شد تا با توسل به جهاد افغانستان بنیان اسلام افراطی را پایه گذاری کند. در این دوران پاکستان به پرورشگاه عمده مسلمانانی تبدیل شد که احساس وظیفه برای جهاد می‌کردند. مرز رسمی و یا کنترل بین دو کشور وجود نداشت به عبارت دیگر در این دوران در مناطق سرحد پاکستان و برخی مناطق بلوچستان (امت ) شکل گرفت. مردمانی از اقصی نقاط جهان برای یک انگیزه که جهاد بود دور هم جمع شده بودند. در این میان مسلمانان هندی کشمیری نیز از دید سازمان استخبارات پاکستان آی، اس، آی بدور نمانده بود.

تقویت مجاهدین کشمیری و ایجاد ناامنی در داخل هند از برنامه های ای اس ای بوده وهست. به همین دلیل پاکستان از هر ائتلافی که هند در آن حضور داشته باشد  به شدت در هراس است. دخالت و حضور نیروهای استخباراتی پاکستان در بمب گذاری ها و ایجاد ناامنی از سوی مقامات هندی تائید شده است و مقامات هندی خواسته اند که اسناد و مدارک معتبری را به دولت پاکستان ارائه کنند.

 یک مقام هندی گفته است که شواهدي ارائه مي کند در مورد اين ادعا که دستگاه استخبارات نظامي پاکستان در بمب گذاري قطار بمبئي درماه جولاي که موجب کشته شدن 186 نفر شد؛.دست داشته است. درعين زمان توني بلر نخست وزيربريتانيا مي بايست چنين اخباري را با جنرال پرويز مشرف رئيس جمهورپاکستان ، درمورد ادعاي يک موسسه تحقيقاتي نظامي بريتانيايي که گفته مي شود جاسوسان پاکستاني ازافراط گرايان اسلامي حمايت مي کنند ، مطرح نموده باشد.[2]

نگرانی‌های زمامداران پاکستانی خصوصاً در دوران ضیاء‌الحق و مشرف نشات گرفته از ترسی بوده که از سوی هند و سایر کشور های همسایه احساس می نمودند. بنابراین ایجاد امنیت از اهداف اساسی ارتش پاکستان بوده است. امنیت در تیوری های سیاسی دارای دو مفهوم ذهنی و عینی می تواند باشد. " از بعد عینی امنیت به معنای ایجاد شرایط و موقعیت ایمن برای حفاظت و گسترش ارزشهای اصولی و حیاتی ملی است. از بعد ذهنی امنیت به معنای احساس امنیت است." [3]  گرچه برای تثبیت امنیت کشوری به نام پاکستان فاکتور های زیادی می تواند نقش داشته باشد.  اما زمام داران پاکستانی از بعد ذهنی هراس از نا امنی دارند. این احساس نا امنی در اغلب اوقات فرو غلتیدن به  استراتژی های فرا فکنی را به این کشور باعث شده است. فاکتور های عمده ترس این کشور از هند عبارتند از :

 

1.         در گذشته ترس از آینده ای که مبادا هندوستان تجزیه این قلمرو را نپذیرد "نظریه دو ملت".

2.         اگر جریانات دینی پاکستان را تقویت نکنند هویت واحدی که بتواند کشوری به نام پاکستان را نگهدارد وجود نخواهد داشت.  مطرح شدن " رهبر جهان اسلام ".

3.         انگیز‌هایی که جمعیت عظیم مسلمانان هند را تحت تاثیر قرار دهد، به جز اسلام تندرو چیزی دیگری نخواهد بود.

4.         اسلام بهترین پتانسیل را به نظامیان می داد تا نفوذ معنوی شان را برای کشور های همسایه گسترش دهد. این طرز فکر در دوران ضیاءالحق و پس از تجاوز روسها به افغانستان نمود بیشتر یافته است.

این نگرانی‌ها باعث شده تا در منطقه هیچ ترتیب امنیتی تثبیت نگردد. نظامیان پاکستانی برای عبور از فضای ناامن که پس ازشکل گیری این کشور ایجاد شده بود، استراتژی های زیر را اتخاذ نمودند:

1.      مخالفت با هژمونی هند، مخالفت با هر سازوکار اقتصادی، امنیتی و سیاسی در منطقه

2.      اولویت دادن به نیاز های دفاعی، که شرایط جنگ سرد باعث قرار گرفتن این کشور در خط مقدم جبهه شد.

3.      باز دارندگی هسته ای، پذیرش کمک بیرونی اما نه اتکا به آن که همکاریهای نزدیک با چین در این راستا بیان شده است.

4.      احساس نزدیکی به آرمانهای اسلام محافظه کارانه که باعث صدور تروریسم در منطقه و جهان شده است. [4]

 

 

همگرایی پاکستان با چین :

 

 همسویی این کشور با چین را در ابعاد امنیتی، نظامی و اقتصادی می توان قابل بررسی دانست. اهداف مشترک منطقه ای پاکستان و چین در واقع ایجاد محدودیت برای هند است. در این راستا هر دو کشور تلاش نموده اند تا نقش استراتیژیک هند را در منطقه کاهش دهند. چین در ساخت بند گوادر پاکستان را کمک نموده تا توازنی بین قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای ایجاد کرده باشد.

 استفاده از خاک این کشور برای تهیه مواد سوختی ایران و ترکمنستان از مسیر ترانسپورت زمینی برای چین مقرون به صرفه خواهد بود. در مقابل پاکستان با جمعیت تقربیا 165 میلیونی بازار مصرف خوبی برای چین به حساب می اید. در ضمن از پاکستان در زمینه سرکوب ناراضیان آیغوری کمک خواهد گرفت. پاکستان تلاش ورزیده است با سیاست همکاری با غرب و فریب شرق و بالعکس در تقویت زرادخانه های هسته ای اش اقدام کند. بیشتر عرصه‌های همکاری چین و پاکستان در روابط نظامی این دوکشور خلاصه می گردد.[5]

 

مسائل اقتصادی نیز از بخش هایی است که علایق هردو کشور را تشکیل می دهد. با وجود دو فاکتور عمده نظامی و اقتصادی نقطه اشتراک هردو کشور ایجاد محدودیت برای هند نیز می‌باشد. این عامل اساسی تمامی روابط هردو کشور را تحت الشعاع قرار داده است.

در مراوده بین دوکشور حمایت از موقف همدیگر در دستور کار قرار داده شده است. همانطوریکه چین برای گسترش نفوذ خود در جنوب آسیا نقش هند را با همکاری پاکستان تضعیف می کند، پاکستان نیز برای تقویت موقف خویش در سرحد شمالی خود که شکننده ترین منطقه پاکستان است نیاز به حمایت و پشتیبانی چین در تحکیم نفوذ خویش در افغانستان دارد که بتواند به عنوان عمق استراتیژیک خویش استفاده کند.

 

ازجانب دیگر پاکستان که از مناطق شمالی خویش توسط حکومت طرفدار هند در افغانستان نگران است، تلاش می کند تا حمایت و تائید حکومت چین را در این زمینه با خود داشته باشد. به همین دلیل پاکستانی ها موجودیت قونسلگری های هند را در جلال آباد، هرات و قندهار بهانه قرار داده و آنها را برای منافع خود خطرناک می پندارند تا با توجیه این مطلب برای چینی ها پشتیبانی آنها را جلب نمایند.

 

تحولات اخیر به خصوص امضاء موافقت نامه همکاری هسته ای آمریکا با هند و تائید آن از جانب سنای آمریکا، پاکستان را هر چه بیشتر به چین وابسته و نزدیک ساخته است. ابراز نظر احتیاط‌آمیز مقامات چینایی در مورد مداخله پاکستان در امور افغانستان، نشان دهنده احتیاط چین در مساله افغانستان و جلو گیری از مواجه با پاکستان در منطقه است.

 

پاکستان سیاست روشنی برای نشان دادن ضعف حکومت افغانستان دارد و از روابط نزدیک افغانستان با هند سوء استفاه می‌کند و تلاش دارد آن را مخالف منافع چین در منطقه نشان دهد و  با اغوا نمودن چین، سیاست افغانی چین را هر چه بیشتر با خود هماهنگ سازد.[6]

ضعف حکومت های گذشته افغانستان این بوده است که یگانه منبع اطلاعاتی آنها پاکستان به شمار می رفته است. این دولت تلاش نموده تا همه روابط دیپلماتیک افغانستان با کشورهای منطقه و جهان را از اسلام آباد هدایت کند و یا افغانستان را آنها از منظر پاکستان بشناسند. نوع برخورد محتاطانه چین با قضایای افغانستان را از همین منظر می توان بررسی نمود.


 


 

تحولات داخلی پاکستان :

 

سالهای 2006 و 2007 مشابهت های زیادی با سال 1956 در فضای سیاسی پاکستان داشته است. در آن سال اولین قانون اساسی این کشور تصویب شد. این اتفاق همزمان بود با تلاش جدایی طلبانه اقوام سندی، پنجاپی ها و مناطق دیگر که خواهان استقلال بودند. از سال 2006 نیز بلوچ ها، سندیها و سایر اقوام در این کشور به سمت واگرایی پیش رفته اند.

 قتل نواب اکبرخان بوگتی سرکوب بلوچ ها و سندیها توسط ارتش پاکستان نمایانگر واقعیتی است که پاکستان با آن دست به گریبان است. نظامیان به صورت موقتی موفق شده‌اند این آتش را خاموش نمایند. اما تقسیم نامتوازن قدرت، سرمایه‌های ملی و بهره‌مندیهای دیگر باعث خواهد شد تا سایر اقوام نیز خاموش نباشند.

رژیم مشرف نسبت به دولتهای پیشین برای در هم شکستن شورش‌ها روشهای تازه‌ای را به کار می گیرد. در گذشته فعالان بلوچ عموماً به اتهامات رسمی بازداشت می شدند و برای مدتهای معین به حبس در زندان هایی که مکانشان برای خانواده ها شناخته شده بود محکوم می شدند. این بار سخنگویان بلوچ از « آدم ربایی» و « ناپدید» شدنهای گسترده حرف می زنند و نیروهای پاکستانی را متهم می کنند که صدها جوان بلوچ را به اتهامات نامعین گرفته و به مکانهای نا معلوم برده اند.[1] اما تلاش بلوچ ها در راستای احقاق حقوق شان و بهره‌مند شدن از امکانات زندگی و منابع سرزمین شان نزد همه بلوچ ها از مشروعیت برخوردار شده است.

 

شاید نظامیان با سرکوب و ترساندن رهبران این جنبش ها برای مدت کوتاه بتوانند برای همه نارسایی ها سرپوش بگذارند. اما تفاوت عمده مبارزه پیشین بلوچها با مرحله کنونی در این است که این بار اسلام آباد هنوز موفق نشده است ایلهای متنازع را به جان هم بیندازد. به علاوه دولت مرکزی این بار با یک رهبر جوان تر طرف است، که تنها از روسای ایلها تشکیل نشده، بلکه از طبقات متوسط و تحصیل کرده بلوچ برخاسته که تا سه سال پیش وجود نداشت.[2]

 

به همین ترتیب شکل اعتراضات و خواسته های اقوام و جنبشهای محروم با دهه 60 متفاوت است. اگر دهه 60 را به صورت موشکافانه بررسی نماییم به قواعد ثابت در بازی نظامیان پاکستانی پی خواهیم برد که در این مجال نمی گنجد. بالاخره در سال 1958 که پاکستان دستخوش آشفتگی و نارضایتی مردم بود. با روی کار آمدن مارشال ایوب، اسکندر میرزا کنار زده شد و حکومت نظامی روی کار آمد.

 

 بعد از ده سال اولین حکومت غیرنظامی قدرت را بدست می گرفت که در سال 1977 جنرال ضیاء‌الحق با کودتای خونین قدرت را در این کشور بدست گرفت. تلاش های جنرال ضیاء‌الحق در پاکستان در راستای اسلامی کردن نهادهای دولتی ادامه یافت. با کمک ارتش و نیروهای استخباراتی در سال 1984 یک رفراندم برای اسلامی کردن، تا پنج سال حکومت جنرال ضیاء را تائید نمود. البته نهضت اعاده دموکراسی به رهبری حزب مردم این رفراندم را تحریم کرد اما کاری از پیش نبرد. ولی حکومت نظامی باز نتواست شورشهای قومی و تلاش‌های جدایی طلبانه مردمان ایالت های مختلف را برای همیشه سرکوب کند.

 

 در اواخر سال 1986 برخوردهای خشونت آمیزی در شهرهای کراچی، کویته و حیدر اباد بین اقوام به وقوع پیوست. این درگیری ها از یک سو بین پشتون‌های سرحد و مهاجران اردو زبان شکاف ایجاد کرده بود و از سوی دیگر شهر بندری کراچی را به یکی از نا امن ترین شهر ها تبدیل ساخت.

در سال 1988 که دقیقا ده سال از کودتای نظامی وی می گذشت هشتمین اصلاحیه قانون را انجام داد و صلاحیت های رییس جمهور را افزایش داد در این میان نخست وزیر را برکنار کرد و مجالس ایالتی را منحل نمود. تا اینکه در در همین سال بر اثر سقوط یک هواپیمای 130 پاکستانی کشته شد. از سال 1988 تا سال 1999 که به دهه دموکراسی معروف است، اغلب حکومت های انتخابی نتوانسته اند به صورت قانونی به موعد مقرر خویش برسند و انتخاب مجدد به صورت قانونی برگزار گردد.

 

پس از جنرال ضیاء‌الحق در تاریخ پنجاه ساله این کشور، یک زن، بی نظیر بوتو مامور تشکیل کابینه نخستین حکومت غیر نظامی شد که در نهایت نیز نتوانست با ا ئتلاف شکننده خویش بیشتر از دو سال دوام بیاورد. مخالفان، تظاهرات سراسری بزرگی را شکل دادند تا اینکه حکومت وی به ده مورد فساد، رشوه و سوء استفاده متهم گردید. در 6 نوامبر 1990 نواز شریف که رهبر اتحاد دموکراتیک اسلامی بود کابینه خویش را معرفی کرد. در این زمان چند تحول باعث سست شدن قدرت دولت نواز شریف نیز شد.

 

1.                       اعزام 11 هزار نیرو در قالب نیروی سازمان ملل و چند ملیتی در مقابل حمله عراق به کویت.

2.                       در مه  1991 مجلس ملی قانون شریعت را پذیرفت در عین حال جمعیت العلمای اسلام اعتراض داشت که دولت به اندازه کافی به اسلام توجه ندارد.

3.                       مخالفت حزب مردم در سال 1992 از ائتلاف اتحاد دموکراتیک اسلامی خارج شد.

4.                       حوادث افغانستان باعث اعتراض حزب جماعت اسلامی به حمایت دولت نواز شریف از حکومت استاد ربانی شده که در مقابل خواستار حمایت از حکمتیار بود.

5.                       در گیری های خشونت آمیز در کراچی بین دوحزب اکثریت و اقلیت مهاجر به رهبری الطاف حسین و حقیقی.

6.                       افزایش اختلافات بین صدر اعظم و رییس جمهور غلام اسحاق خان.

 

 در 18 اپریل رییس جمهور مجلس ملی را منحل و صدر اعظم وکابینه اش را برکنار کرد. اما ستره محکمه پاکستان در یک قضاوت تاریخی و غیر منتظره مجلس ملی صدر اعظم را مجددا به کار فرا خواند و دستور رییس جمهور را غیرقانونی خواند.

 

 با بررسی روز شمار تحولات داخلی پاکستان به این نتیجه می توان رسید که در هر ده سال یک کودتا و در هر دوسال یک برکناری حکومت و انحلال پارلمان در پاکستان بوقوع پیوسته است. در سال 1999 پس از نبرد کارگیل شکست ارتش پاکستان در مقابل هند بهانه ای شد تا نیروهای ارتش در مقابل نواز شریف دست به اقدام شده وی را به خیانت متهم نموده تبعید کنند. مشرف با کمک نیروهای استخباراتی ارتش بر دو مسند (فرماندهی ارتش و ریاست جمهوری) تکیه زد. اعتراضات اپوزسیون داخلی و خارجی در این مورد نتیجه بخش نبود و تلاش مشرف در راستای راضی نمودن مخالفین برای حفظ موقعیت فعلی اش می‌باشد. 

 

تضاد در گفتار و عمل:

 

جنرال مشرف در ملاقات‌هایش با مقامات انگلیسی‌ و آمریکا‌یی تلاش کرده آنها را از دشواری‌های مبازره با تروریسم آگاه کند. نظامیان پاکستانی با دادن اطلاعات غلط به امریکا و انگلیس می‌خواهند نیروهای ائتلاف در افغانستان سر درگم و بی‌برنامه شوند. تونی‌بلر ـ صدر اعظم انگلیس ـ که در تاریخ 27 عقرب سال1385 از شهر لاهور ـ در شرق پاکستان ـ دیدن می‌کرد، گفت: شکست در این میدان (افغانستان‌) به معنای شکست ماست، ولی ما نباید شکست بخوریم.

این اظهارات مبتنی بر داده‌هایی است که جنرال مشرف به وی ارائه کرده بود. در این دیدار جنرال مشرف نیز ابراز نظر کرد و گفت‌: ما برای جلوگیری از حمایت افراطیون پاکستانی از جنگ در افغانستان هر آنچه را در توان داریم بکار می‌‌بریم.‌[3] جنرال مشرف از نارسایی‌های داخلی پاکستان به خوبی آگاه است و در این مورد تردید ندارد. مشرف در گفتارش‌، شاید، زیبا‌ترین کلمات را برای مبارزه علیه تروریسم بکار گیرد؛ اما در عمل نمی‌تواند از محدودیت‌هایش پرده بردارد.

 در گفته‌های مشرف تناقضات آشکاری وجود دارد که می‌تواند نشانگر تضاد در گفتار و عمل وی باشد. مشرف تلاش می‌کند تا اگر نشانه‌هایی از ضعفش آشکار گردد، با کوچک جلوه دادن آن افکار عمومی را به این اقناع برساند که بر اوضاع تسلط دارد. رئيس جمهور پاکستان در گفت‌و‌گو با يک تلويزيون امريکايي اعتراف کرد که شايد جاسوسان بازنشسته‌ي خطاکار دستگاه استخبارات پاکستان "‌آي .اس.آي" در افغانستان از طالبان حمايت کنند.

مشرف در مقابل غربی‌ها مشخصاً از سیاست یک قدم به پیش و دو قدم به پس استفاده می‌کند. او به بي‌.‌‌بي.‌سي گفته است‌: "‌حرفهاي مرا به خاطر داشته باشيد: هرگاه پاکستان و آي‌.‌اس‌.‌آي‌" با شما نباشد، شما در افغانستان مي‌بازيد. از سوی دیگر بررسی عملکرد این رژیم نمي‌تواند اين شک و ترديدها را از بين ببرد.[4] با وجود اینکه نیرو‌های استخباراتی در تقویت طالبان نقش عمده‌یی دارند؛ اما از جانب دیگر مشرف دست کشیدن این نیرو‌ها از مبارزه علیه تروریسم را برای غربیها توام با دشواری‌های زیادی ترسیم می‌کند. 

البته پاکستان با موجي از ادعاها مقابله مي‌کند که بر مبناي آن هم متحدان اين کشور و هم دشمنانش مدعي‌اند، سازمان جاسوسي اين کشور در"جنگ عليه دهشت‌افگني‌‌‌"‌؛ بازي‌ دوگانه‌يي را به راه انداخته است. داني‌کمپ از خبرگزاری فرانسه در اين مورد مي‌نويسد: شک و ترديدها هنگامي دامن زده شد که پرويز مشرف رئيس جمهور پاکستان در يک تلويزيون امريکايي اعتراف کرد که شايد جاسوسان بازنشسته‌ي خطاکار دستگاه استخبارات پاکستان " آي‌.اس.آي" درافغانستان از طالبان حمايت کنند.[5] از سوی دیگر یک مقام پیشین استخبارات پاکستان گفته‌های مشرف را تکذیب می‌کند.

در بررسی تناقضات آشکار سخنان مشرف و سایر نظامیان از جنرال بازنشسته، حميد‌گل، نقل قول شده که وی از دخالت خودشان در قضایای افغانستان سخنان مشرف را رد می‌کند و از بازی مشرف با غرب به راحتی پرده بر‌می‌دارد. وی می‌گوید: ما چگونه به طالبان کمک مي‌کنيم؟ اين چيزي نيست مگر اينکه (‌مشرف‌) با غرب به بهاي پاکستان بازي مي‌کند. مشرف مي‌خواهد غرب را سرآسيمه سازد، اما من در همين سالهاي قبل، پيش‌بيني کردم که امريکا در حمله به افغانستان مانند شورويها متحمل اشتباه بزرگي شده است. با کمی دقت به این صحبت‌ها به راحتی می‌توان پی برد که حمیدگل نیز بخشی از "سیاست‌بازی" را پیش می‌برد. وی که در شکل‌گیری و روی کار آمدن طالبان نقش اساسی را بر عهده داشته‌، اکنون نیز با منابع تندرو در ارتباط است و با حمایت‌های تبلیغاتی و لوژستیکی طالبان را یاری می‌رساند.

اما جنرال مشرف قبل از سفرش به نیویورک بدون در نظرگرفتن گفته های قبلی اش این موضوع را که استخبارات پاکستان به طالبان برکنار شده کمک می‌کند به شدت رد کرده گفت: آی - اس - آی چنین نقشی را بازی نکرده است. وی گفت هیچ کس در آی - اس - آی به طالبان برکنار شده کمک نمی‌کند. با این‌همه وی گفت درباره کمک احتمالی به این گروه ملیشه از مامورین استخبارات پاکستانی تحقیق میکند.[6]

مقامات افغانستان مدتهاست در مورد دخالت آشکار نیروهای استخباراتی پاکستان، هم به اسلام آباد و هم به مقامات غربی اعتراض کرده‌اند و گفته‌اند که اسلام آباد به قدرکافي عليه طالباني که از قلمرو پاکستان به داخل افغانستان حمله مي‌کنند ، اقدام جدی به عمل نمی‌آورد. افغانستان به طورخصوصي تاکيد کرده است که شورشيان توسط آي . اس . آي کاملاً حمايت مي‌شوند. اما مقامات پاکستاني دخالت شان را انکار می کنند و در پاسخ ضعف‌ها را به دولت افغانستان نسبت می‌دهند.

دولتمردان پاکستانی پس از تحولات 11 سپتامبر سال2001 درگفته های شان از همکاری با دولت  افغانستان و تلاش در جهت نابودی دهشت افگنی یاد نموده اند. اما در عمل از سازوکارهایی حمایت کرده‌اند که به تقویت مخالفان دولت و تضعیف حکومت مرکزی افغانستان انجامیده است. در 28 می سال 2006 مشرف در آسلام آباد در جلسه ای گفته است که اوضاع در مناطق قبایلی رو به طالبانیزه شدن نهاده است. اما برخلاف اظهار خودش ادعا می‌کند که دموکراسی در پاکستان در حال گسترش است.[7] مشرف گسترش دموکراسی را در واکنش به فرا خوان نواز شریف صدر اعظم پیشین برای تلاش در جهت دموکراسی خواهی بیان می کند.

 

به نقل از گلف نیوز، وی به کارگزاران مسلم لیک گفته است : یک کمپاین عمومی را آغاز کنند و به مردم کشور آگاهی دهند که برای حقوق خود مجبور به مبارزه خواهند بود و یا اینکه بیشتر پایمال خواهندشد. جنرال مشرف در این مقطع مجبور است تا به واقعیت های پاکستان اعتراف کند. لانه نمودن تروریستان در این کشور موضوع جدیدی نیست اما پرده برداشتن از این راز برای دولتمردان پاکستانی دشوار می‌باشد. به باور کارشناسان، ترفند جدیدی که از سوی مشرف در حال اجراست برای ثبات و امنیت افغانستان ثمر بخش نخواهد بود.

 

در همین راستا، يک مقام امنيتي ارشد پاکستان، پس ازآخرين باري که اين دور اتهامات تکرارشد به خبرنگار آژانس فرانس پرس گفته است که :" اين مردم( افغانها) پاکستان را براي آن متهم مي‌کنند تا شکستها، بي کفايتي و ترس خودشان را درجنگ برضد دهشت افگني بپوشانند." اين مقام ارشد پاکستاني که نخواسته است از وي نام برده شود افزوده است: " ثانياً آنها مي‌خواهند پاکستان راچنان زير فشار قراردهند تا جنگ مطابق با طرح خودشان پيش برده شود." مشرف خود گفته است که بدون کمک پاکستان غرب به زانو در مي آيد.[8]

در اینکه نظامیان پاکستان در مبارزه علیه تروریسم صادقانه مشارکت ندارند نباید تردید کرد، اما آنها تلاش دارند تا مسایل افغانستان مانند گذشته از منظر پاکستان نگریسته شود و برهمه امور افغانستان کنترل داشته باشند. با توجه به حمایت جامعه جهانی و ساختارهای نوین دولت افغانستان این نگرش در شرایط فعلی امکان پذیر نیست. در حالی که افغانها توانسته اند با کمک جامعه جهانی دولتی با انتخاب مردم و پارلمانی که نماینگر خواسته آنان است ایجاد نمایند. چگونه می‌توانند قیمومیت پاکستان را در همه مسایل افغانستان بپذیرند؟

 


بازی با برگ القاعده و طالبان:

 

بحرانهای داخلی پاکستان ظرفیت ها و توانمندی های بالقوه این کشور را به بیراهه سوق داده است. قبل از حادثه 11 سپتامبر پاکستان تحت سلطه رژیم های کودتای یا حکومت های ناکام زمینه های پیش رفت و موقیعت مناسب خویش را در همکاریهای منطقه ای ازدست داده بود.

در واقع پاکستان درگير دو ماجرا بوده كه مشكلاتبسياري را ايجاد كرد. نخست گسترش فعاليت هاي پوشيده هسته اي كه موجب عصبانيت و بعضاواكنش غرب و به ويژه هند شد. موضوع دوم ترويج اسلام افراطي از سوي اين كشور درافغانستان و كشمير بود كه هر دوي اين موارد پس از ۱۱ سپتامبر تغيير كرد و پاكستانترجيح داد به جاي ايستادگي در مقابل منافع ملي ايالات متحده همسو با اين كشور باشد. همكاري اي كه در مقطعي بسيار حساس  آغاز شد و همچنان ادامه دارد.

در آستانه حادثه 11سپتامبر به تعبیر استفان کوهن، پاکستان کشوری ره گم کرده، با اقتصاد راکد یک حکومت نظامی، نهادهای سیاسی و اجتماعی نابسامان و منفور در سطح بین المللی بود. حادثه 11سپتامبر پاکستان را پس از افغانستان بیش از هر کشور اسلامی دیگری در سطح جهان متاثر ساخت و با تطبیق با وضعیت جدید و واگذاری امتیازات متعدد و بزرگ، انعطاف قابل ملاحظه خود را اثبات کرد.[1]تحولات جدید دستاوردهای متنوعی را فراروی این کشور قرار داد. یکی از این دستاوردها ختم تحریم ها و ارائه کمک مالی ایالات متحده به پاکستان بود.

بعد از وقوع حادثه تروريستي يازدهم سپتامبر، پس ازآنکه پاکستان حمايتش را ازطالبان قطع نمود وبه ايالات متحده امريکا پيوست، آي . اس . آي يکي از رهبران مهم شبکه تروريستي القاعده - خالد شيخ محمد – را دستگير کرد.درماه آگست پاکستان به خاطر عقيم ساختن توطئه تروريستي‌ای که قصد منفجرساختن هواپيماهاي ترانس اتلانتيک را در لندن داشت، مورد ستايش حکومتهاي بريتانيا و ايالات متحده امريکا قرارگرفت.

بازی مشرف با تروریسم را می توان به دوصورت تصویر کرد. یک، مشرف عده ای از اعضای طالبان و القاعده را متناسب با رویداهای احتمالی دستگیر کرد تا به نحوی تلاش خود علیه تروریسم را نشان داده باشد. دوم اینکه از دستگیری اعضای القاعده و طالبان مبالغ هنگفتی را از امریکا بدست می آورد. به باور بسیاری از کارشناسان، مشرف با دستگیری برخی از سران بنام القاعده و طالبان آنها را به آمریکائیان فروخته است. در هر دو صورت نظامیان پاکستان از برگ برنده القاعده و طالبان بهره برداری های زیادی کرده‌اند تا جایی که کشورهای غربی، پاکستان را یکی از کشورهای خط مقدم جبهه مبازره با تروریسم معرفی کردند.

 به عقیده کارشناسان، نیروهای استخباراتی پاکستان پس از سال 2006 بین نیروهای القاعده و طالبان و طرفداران آنها تفکیک قایل شده است. آی اس آی به برخی از همکارن قبلی خود پشت کرده یا به عبارتی آنها را مهره‌های سوخته تلقی کرده‌اند. به عقیده این کارشناسان القاعده و طالبان و طرفداران آنها باید منطقه را ترک نمایند تا خشونت در این مناطق بومی نگردد. بنابراین دستگیری‌های جدید را که در راس آن ملا عبید الله بوده می توان چنین تعبیر کرد:آقای مشرف درک کرده است که دیگر القاعده و حضور آن در پاکستان نمیتواند ضامن کدام نفعی برای آن کشور باشد، از یکطرف قصد دارد فعالینالقاعده را از پاکستان اخراج کند و از طرف دیگر آن جناح  از طالبان را که بطوربرگشت ناپذیری با القاعده گره و پیوند خورده است، به تدریج منزوی کند.بنابراین با  استراتیژی جدیدی که جنرال مشرف و ارتش پاکستان در پیش گرفته اند این است که کسانی را که با القاعده نزدیک بوده اند و بار تبلیغاتی وسیع را با خود حمل می نمایند به تدریج کنار گذارند. با تقویت کسانی مانند ملا دادالله درگیری‌ها هم بومی شده و هم دایمی خواهد بود. ازطرف دیگر فشارهای امریکا و متحدانش را علیه دولت مشرف کاهش خواهد داد. به اینترتیب  پاکستان در چانه زنیهای سیاسی می تواند باز هم طالبان طرفدار خود را - که بهنظر می رسد از جناح ملا دادالله باشند - در دولت افغانستان جابجا بسازد، و مخالفان شان را که با القاعده قرابت دارند به فروش برساند یا به مناسبت های خاص دستگیر کرده بوسیله رسانه ها اعلام کند. کشته شدن ملا اختر محمد عثمانی در ماه دسامبر 2006 می تواند یکی از نمونه های بارز این بازی جدید باشد. زیرا وی نتوانسته بود در عملیات های بهار سال گذشته شهرتی کسب کند و حامیانش را در منطقه منسجم سازد.

 

 

نتیجه‌گیری:

 

برآیند کار چند ساله‌ی مشترک بین دولت افغانستان، پاکستان، ایالات متحده امریکا و ناتو این بوده است که همکاری و هم‌سویی دولت مشرف با جبهه‌ی ضد تروریسم صادقانه نبوده. بنابراین روند جاری چگونه پیش خواهد رفت؟ آیا دولت افغانستان، ایالات متحده و ناتو در مدیریت بحران  موفق خواهند شد؟ این‌ها سوالاتی‌اند که از سال 2001 تا به حال در اذهان افغانها خطور می‌کند.

 کار‌نامه‌ی ناموفق دولت پاکستان در هم‌سویی علیه تروریسم و دهشت‌افگنی در سال 1385 تردید‌های فراوانی فرا روی همکاری مشترک گشوده است. بررسی موقف پاکستان و شکاف‌های عمده‌ی داخلی و نارسایی این کشور در هم‌کاری علیه تروریسم در سال‌های گذشته می‌تواند سناریو‌های بد‌بینانه‌یی را فرا روی سال 1386 ترسیم کند. بحران امنیت جنوب افغانستان زمانی به استقبال سال جدید شمسی می‌رود که جرگه‌های امن در دو سوی سرحد ادامه دارد و اولین نشست مشترک آن‌ها در جریان است.  از سوی محافل آکادمیک در این مورد پیش‌بینی‌ها‌ی خوشبینانه‌یی ‌ابراز نشده و تلاش این جرگه‌ها را برای استقرار ثبات بی‌نتیجه و فاقد کار‌آیی می‌دانند.

گروه های سیاسی در داخل پاکستان در حال چانه‌زنی‌های دوام‌دار قرار دارند که‌ برای انتخابات آتی با چه نیرو‌ها و گروه‌هایی می‌توانند ائتلاف نمایند. تلاش مشرف  برای حفظ سلطه‌اش بر دو مسند فرماندهی ارتش و ریاست جمهوری متمرکز شده است. وی گزینه‌های مختلفی را به آزمایش گرفته تا بداند با کدام یک به راحتی می‌تواند کنار بیاید. از واکنش‌های بی‌نظیر بوتو چنین بر‌می‌آید که در گفتگو با مشرف به توافق نرسیده است.

تلاش مضاعف مشرف در یار‌گیری همچنان ادامه خواهد داشت. با وجود این‌که در پاکستان ارتش تعین کننده است و حرف اول و آخر را می‌زند. چون از امکانات رفاهی و اقتصادی برخوردارند. بر عواید برق، گاز ،گمرکات و تمامی واردات وصادرات سلطه دارند.  هر تغییری در پاکستان می‌تواند اثرات زیادی بر ثبات، امنیت و اقتصاد افغانستان داشته باشد. پیش‌بینی این تغییرات می‌تواند برای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی مؤثر باشد. این نکته مسلماً قابل پیش‌بینی است که مشرف پس از انتخابات نیز حضور خواهد داشت. او احتمالاً با تغییراتی جزیی در کار‌کرد خویش قدرت را دوباره به دست خواهد آورد.

نیرو‌های ناتو و آیساف برای مقابله با عملیات‌های بهاری طالبان و مخالفان دولت آماد‌ه‌گی می‌گیرند. از چندی بدین‌سو در ولایت هلمند چند والسوالی به دست طالبان سقوط کرده است. منشور مصالحه‌ی ملی به وسیله رییس‌جمهور توشیح شد. حکمتیار یکی از نیرو‌های عمده‌ی مخالف دولت ابراز تمایل کرده تا در این پروسه با دولت افغانستان وارد گفتگو شود. عده‌یی از محافل سیاسی ساختار جدیدی را به عنوان "جبهه‌ی ملی" معرفی کرده‌اند تا بتوانند در عرصه‌ی سیاسی  افغانستان نقش بازی کنند.

در سال آینده نیرو‌های ناتو و ارتش ملی به‌طور متواتر با طالبان در‌گیری‌های خشونت‌باری را خواهند داشت. حتی اگر حکمتیار نیز به دولت بپیوندد باز هم مناطقی از جنوب در‌گیر خواهد بود. در تحرکات سیاسی سال آینده، گروه‌ها و جریانات داخلی به سمت انسجام و نظم بیشتر پیش خواهند رفت. شکل‌گیری جبهه‌ی ملی نمونه‌ی خوبی برای انسجام احزاب کوچک و بزرگ بوده است.

 

پیش‌بینی یا سناریو‌های احتمالی:

 

در سال آینده برای امنیت، اقتصاد و سیاست‌ موضع‌گیری پاکستان در قبال افغانستان و بالعکس بسیار اثر گذار است. تصمیم روشن در صورتی اتخاذ خواهد شد که جهت‌گیری‌های پاکستان تحلیل شود تا قابلیت پیش‌بینی یابد. تحلیل شرایط و واکنش‌های این دولت برای تصمیم‌گیرنده‌گان افغانستان سود‌مند خواهد بود. یکی از روش‌های تصمیم‌گیری برنامه‌ریزی و یا پیش‌بینی بر اساس نوشتن سناریو است. این روش مفید بودنش را زمانی به اثبات می‌رساند که در مورد موضوعات دینامیک و پویا به آزمون گرفته شود. از طريق اين روش، رهبران و مديران با نگاه به رويدادهاي غيرمنتظره در آينده و درک عميق پيامدهاي احتمالي آنها، چند داستان يا روايت متمايز درباره‌ی آيندهي ممکن را کشف و "تعريف" ميکنند.

با پیچیده‌گی مسایل پاکستان، اگر فرض شود که روال عادی به همان‌سان که بود به جریان خواهد آمد، براساس سناریوی "بدون شگفتی‌" مشرف فرمانده‌‌ی ارتش و رییس‌جمهور پاکستان است. گروه اپوزسیون در پارلمان این کشور در جهت تطبیق شریعت گام بر می‌دارند. آی. اس. آی به حمایت مخالفان دولت افغانستان مشغول خواهد بود. غرب با تردید به پاکستان نگرسته و ترس دارند که مبادا این کشور که دارای زراد‌خانه‌های هسته‌یی است در دامان چین و یا افراط‌گرایی سقوط کند. بنابراین موقعیت مشرف را تقویت خواهند کرد.

دولت افغانستان مجبور است کج‌دار و مریض این وضعیت را تحمل کند و هر از چند گاهی موج اتهامات را به‌سوی پاکستان نشانه رود. در نهایت مشرف همه را تکذیب کرده کاستی‌های دولت افغانستان را به رخ‌اش خواهد کشید. در این صورت مشخص خواهد شد که حضور ایالات متحده در منطقه اهداف خاص‌تری را دنبال می‌کند. زیرا فشاری بر پاکستان وارد نشده و موقعیت نظامیان پاکستانی تثبیت شده است. در مساله کشمیر خطر جدیی متوجه هند خواهد بود و افغانستان نیز مسایل مناطق جنوب را خواهد داشت.

سناریوی دیگر این‌که تغییرات به سمتی پیش می‌رود که آینده بهتر از گذشته است. این سناریو "خوش‌بینانه‌" نامیده می‌شود. در آن‌صورت مشرف عرصه را برای نیروهای طرفدار دموکراسی باز می‌گذارد. با نواز‌شریف به توافق می‌رسد که زودتر از موعد مقرر به کشور برگردد. بی‌نظیر بوتو نیز با حمایت گسترده برای مدتی کوتاه در ایالت سند نماینده‌ی پارلمان می‌گردد تا بخشی از قانون اساسی این کشور اصلاح شود و زمینه برای صدر‌اعظمی‌اش فراهم گردد. مشرف به رضایت خویش ریاست‌جمهوری  را نسبت به فرماندهی ارتش ترجیح می‌دهد.

سیاست همکاری و هم‌سویی را با دولت افغانستان در پیش می‌گیرد. با حمایت غرب مدارس مذهبیی را که در راستای تربیت افراط‌گرایی کار می‌کنند، خواهد بست. در کویته و پیشاور عوامل ناامنی افغانستان را سرکوب خواهد کرد. در بلند‌مدت تلاش می‌کند تا مسأله‌ی دیورند را با مزاکره حل کند. بافت قومی و واقعیت‌های عینی را می‌پذیرد. باز هم ارتش و ای. اس. ای جهت و راه خودشان را خواهند پیمود. مشرف در ظاهر از کلمات بسیار خوبی استفاده می‌کند اما در عمل توان کار زیادی را نخواهد داشت و معضل افغانستان لاینحل با‌قی خواهد ماند.

سناریوی" فاجعه " سومین سناریوی احتمالی است که در سال 1386 اتفاق می‌افتد. وضعیت از آن‌چه است بدتر خواهد شد. در این سناریو پیش‌آمد‌های غیر‌منظره‌یی به وقوع خواهد پیوست و ممکن است حوادث قابل پیش‌بینی نباشند. در این صورت غرب در داخل ارتش پاکستان به دنبال جایگزینی برای مشرف می‌گردد. آی. اس. آی به‌طور مستقیم با ارتش افغانستان و ناتو در‌گیر خواهد شد. بین هند و پاکستان مذاکرات صلح کشمیر نیز نتیجه‌بخش نخواهد بود. احزاب اسلامی کشمیر دامنه در‌گیری‌ها را گسترش خواهند داد. حوادث منطقه نیز طوری رقم خواهد خورد که نتایج خاصش روی پاکستان، افغانستان و عراق اثر‌گذار است. برای افغانستان وضع از آن‌چه است بدتر خواهد شد. ملا داد‌الله نیروهای تربیت‌شده‌ی انتحاری‌اش را داخل شهر‌ها خواهد فرستاد و هر روز انفجارهایی را شاهد خواهیم بود که در این صورت موقعیت برای نیرو‌های خارجی تنگ‌تر شده و زمینه‌ی خروج آنان فراهم خواهدشد.

 

 

 

 


 

1- داكتر استيفن كوهن عضو شوراي سياست گذاري وزارت خارجه ایالات متحده امريكا بين سالهاي ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ بوده است.

2- همان

3- فصلنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی،شماره 163 – 164 انتشارات موسسه اطلاعات، ایران تهران سال 1380 ص 50

4- Peter R. Lavoy Pakistan s Strategic Culture: A Theoretical Excursion   Strategic Insights Volume 2 Issue 10 October 2005 p 102  

5- گزارش 705 تاریخ 17 قوس 1385از نمایندگی  های  وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی افغانستان

4- گزارش شماره 705 تاریخ 17 قوس 1385


5- www.LeMondediplomatique.com      ،نویسنده سلیک هریسون مترجم، ویدا امیر مکرانی پاکستان، در گیر اقلیت هایش

6- همان

7- www.DW-WORLD.DE                            27/عقرب/1385

8- www.nawaa_yeafghanistan.com    سه شنبه 3 اكتبر 2006                                                                                                                                                         

9- همان

10- همان دوشنبه 10 ميزان 1385 خورشيدی برا بر با 2 اکتوبر2006 ميلادی 

12- همان

14- Stephen Philip Cohen ”The Idea of Pakistan “ Washington: Brookings institution press 2005 p 123


April 16th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی